لبخندساز رفتنی است؛ لبخند را بخاطر بسپار!
حسنی نگو یه قلچماق توی ده درندشت
حسنی با هوندا میگشت
موی کثیف
روی سیاه
ناخن دراز
آه و واه و واه
نه داش فری
نه عم قزی
نه ننهجون آق اسی
هیچکس باهاش رفیق نبود
تنها روی دوچرخه
سبیلِ بابا میچرخه
***
کره الاغ کدخدا
ویراژ میداد از اونورا
آهای الاغ گندهبک
کجا میری تنها و تک؟
دارم میرم سر بیارم
دیرم شده عجله دارم
منم بیام هوندا؟
نوکرتم، اوهوندا!
***
تیغ که رسید به دسته
حسنی شدش سردسته
حسنی نگو یه قلچماق
نرهخر و دست به چماق
حسنی دیگه تنها نبود
حاج حسن آقا شده بود