یکی از عادات بسیار نیکو و پسندیده که در ازمنه قدیم در میان ایرانیان هرگز وجود نداشته و به عونالله از چند سال قبل همزمان با ورود برخی از خودروهای وارداتی بتدریج در فرهنگ ایرانی نمودار شده و به سرعت شیوع پیدا کرده؛ امضای کاپوت خودروهاست.
این عادت پسندیده، که بحمدالله از حیث «سرعت انتشار» در کتاب رکوردهای گینس نیز درج شده، هم اکنون به وفور و با تفاوتی اندک در همه جای ایران دیده میشود و مختص به شهر، روستا، قوم، نژاد و زبان خاصی نیست. آن تفاوت اندک هم مربوط است به مرحله پس از امضاء و چنین است که: در بسیاری از جاها، امضاکنندهی محترم بر صاحب خودرو منت نهاده و به رایگان امضای خویش بر کاپوت میاندازد و ادعای دیگری ندارد، اما در بعضی از جاها (بخصوص تهران) که به ارزش امضاء واقف ترند، امضاکننده نیمساعت پس از امضای کاپوت، معامله را تمام شده فرض کرده و خودرو را تصاحب میکند!
در بیان تاریخ و علل چنین عادتی، عده کثیری از متأهلین آنرا با خصلت مهماننوازی در ایرانیان مرتبط دانسته و معتقدند: مهمان خوب است اما نه برای همسایه. و سرکرده فضولیان ابوسعید قرمطی در رساله التابوت فی منهجالکاپوت مدعی است که این عادت حسنه، ناشی از سلامت نفس و روح آرام ایرانی است.
و اما معتبرترین روایت متعلق است به لالاییون و از صدیق بن لالازاده معروف به «کاپوت جلو» نقل است: شبی در خواب ناز بودم که دیدم صدای دزدگیر یک خودرو، مرا بسوی خود فرا میخواند. بیدار شدم و به درب حیاط رفتم دیدم که یک خودروی شیک در کوچه پارک کرده و در تاریکی به من چشمک میزند. به کنارش رفتم. خیلی ناز بود. روی کاپوتش نشستم و فنر زدم. حال میداد. چند لحظهای نگذشته دیدم کمکم زیرم گرم شد و در همان حال، کرمهای ک... با حرکاتشان به من ندا دادند که ای صدیق! همانطور که به ظاهر نشستهای، چاقویی را که از ترس ک..، همیشه همراه داری بیرون آور و روی کاپوت را امضا کن. چنین کردم. خیلی حال داد. احساس عجیبی پیدا کرده بودم. دلم نمیخواست از روی کاپوت برخیزم. دلم بدجور این کاپوت را گرفته بود. در همان حال دلم شکست و خوابم برد. در خواب ندایی به من گفت: ای لالازاده! به خاطر ک... گشادت آرزوی تو برآورده شد و این خودرو از الان مال توست. حالا برخیز و به امضایت بر روی کاپوت نگاه کن؛ اگر خشک شده، فوری گاز بده، برو بسلامت.
و چنین شد که جنان شد.
برچسبها: جامعه