و اما نکاتی که در هنگام مطالعهی سفرنامه به ذهنم تلنگر زدند:
1- رضاخان مثل همهی شاهان و روسای ایرانی، فکر میکند که یک خرابه را تحویل گرفته و اثبات خودش را در نفی روسای قبلی میبیند. او در جای جای سفرنامه گریزی به ناتوانی شاهان قاجار میزند و فراموش میکند که این شتر به کسی وفا نکرده. و به گواه تاریخ؛ هر طور با قبلی رفتار کنی همان رفتار را از بعدی خواهی دید.
2- رضاخان از همان زمان؛ یعنی هنگام سفر به خوزستان، به فکر دستیابی به سلطنت بوده است و این قصدش را پنهان نمیکرده.
3- رضاخان خیلی تلاش کرده تا معامله با خزعل را فتح نشان دهد.
4- با استناد به تکههای زیر که از سفرنامه برداشته شده؛ معلوم نیست که بر چه اساسی در اهواز، رضاخان فاتح، به دیدار وزیر مختار انگلیس میرود!
ورود به بوشهرقونسول بوشهر و مستر هاوارد (نایب شرقی سفارت انگلیس) با چهرة خندان و گشاده و ملايمت فوقالعاده آمدند و نشستند. بدواً از ملاقات من و از ورود من كمال مسرت را اظهار داشتند و دوستی و يگانگی خود را خاطر نشان نمودند، و خير و كاميابی مرا در اين سفر آرزو نمودند. سپس مثل اينكه هيچ اتّفاقی نيفتاده و از خيال من و مقدمات امر و مذاكرات همكاران خود ابداً اطلاعی ندارند و شايد اصلاً نمیدانند من عازم كجا هستم، در ضمن صحبت گفتند:
«مسترلرن؛ وزير مختار، هم كه اين اوقات در بغداد است، بسيار اشتياق ملاقات دارد و مايل است قبل از مراجعت بهتهران شما را ببيند.»
من هم با خونسردی تمام گفتم:
«ممكن است بهملاقات من بيايند، اما نه در بوشهر.»
گفتند:
«پس در كجا اجازه میدهيد؟»
گفتم:
«در زيدون يا اهواز يا محمّره، منتظر ايشان خواهم بود. خلاصه اينكه جز در اردوگاه يا ساير مراكز رسمی خوزستان از پذيرفتن ايشان معذورم.»
...
نمايندگان خارجه
اعضای دواير و روسای قبايل و شيوخ و تجار و كسبه و علما و نمايندگان خارجه و غيره بهديدن آمدند.
قونسول انگليس هم وقت ملاقات خواست. پذيرفتم. آمد و در ضمن تذكر داد كه سرپرسی لرن وزيرمختار نيز با طياره بهاهواز رسيدهاند، و بهديدن خواهند آمد.
...
سر پرسی لرن
چون لازم بود از نمايندگان خارجه بازديد بشود، مراسم را انجام دادم.
از جمله در منزل قونسول انگليس،
سرپرسی لرن؛ وزیر مختار، هم ملاقات شد.
×××
عکس از:
سایت تلاش