یکی از ﺁئینهای بس دلانگیز و فرحبخش در جشنهای نوروزی که توان گفت از چه رو به فراموشی سپرده شده اما من در اینجا نخواهم گفت، «میرنوروز» است؛ یعنی مردی از طبقهی فرودست که با حکم قرعه به حکمرانی رسیده و یک هفتهی ﺁخر سال را به روش خود بر مردم حکم میرانده است.
نقل است در یکی از سالها بانوان در فلات ایران بدین رسم شوریده و ﺁن را نماد سلطهی دائم مردان دانسته خواستار انتخاب «نوروزبانو» بجای میرنوروز میگردند و چنان که گویند، دولتمردان سرشب با این خواسته از بیخ مخالفت ورزیده لیک فردا صبح نظرشان تغییر نموده و از بُن با این خواستهی بانوان همراه میشوند که علتش را مپرس زیرا نتوانم گفت.
درز گیرم. نوروزبانوی ﺁن سال زنسالار بوده پس از نشستن بر تخت به فور تغییر برای برابرتری را ﺁغازیده و اولین قدم را برای حمایت از زنان بسوی سرزمین لرها برداشته همزمان دستور تشکیل گردهمایی بزرگِ زنهای سالاری را در روز بعد و بر بام بنای تاریخی فلکالافلاک در شهر خرمﺁباد میدهد.
×
[روز بعد، سیمای استانی:]
سلام بینندگان گرامی! در اجرای دستور «نوروزبانو» و همگام با حضور سبز این بانوی مردکش در لرستان، از اولین ساعات امروز بانوان بیشماری از سراسر فلات ایران در حمایت از زنسالاری در فلکالافلاک جمع شدهاند تا صدایشان را به گوش دولتزنان برسانند. در فرصتی که تا ﺁغاز مراسم داریم توجه شما را به دو گزارش از فراز شهر و کوه جلب میکنم:
- سلام! من از فراز شهر خرمﺁباد و از بالای دکل برق واقع در ضلع جنوبی قلعه فلکافلاک دارم گزارش میکنم و قول میدهم تا وقتی که سقوط نکردهام گزارشاتم را لحظه به لحظه بفرستم، حالا میکروفن را به همکارم بر فراز کوه میسپارم.
- سلام! من از فراز کوه پشتبازار در خرمﺁباد گزارش میکنم. تعداد زیادی از بانوان شرکتکننده در این گردهمایی به علت کمبود جا بالای این کوه جمع شدهاند که در این فرصت قصد دارم [گزارش قطع شد.]
-
خب، بینندگان عزیز! بدلیل ﺁغاز مراسم، ما هم با شما میرویم به تماشای مستقیم مراسم در فلکالافلاک.
××
خیزید و به شادباش نوروز
مَردا رو به لای جرز گذارید
هر سال پی تبرک عید
کابینهی هفت شین بیارید
بعد از خواندن شعر بالا توسط مجری، گردهمایی زنهای سالار با سخنان نمایندهی شمال چنین ادامه پیدا کرد:
«دخترها! گوش کنید. درسته که زنها با مردها برابرند اما بعضی زنها برابرترند. من مفتخرم اعلام کنم که زنان شمالی پیشتاز جنبش زنان هستند که» ناگهان شیرین، نمایندهی از همهدانان از پشت سر، گوش نمایندهی شمال را گرفت، محکم کشید و گفت:
«برابرتر دیگه چیه؟ پیشتاز کیه؟ تو که از من بعنوان اولین قاضی زن در ایران و اولین نوبلبگیر زن در اسلام خجالت نمیکشی حداقل از جیران که خواجه را به تاج رساند خجالت بکش.» و در این گیرودار و گیس و گیسکشی نمایندهی پهلوانان بیحرف فقط با گردنش فقط دنده عوض میکرد که یهو؛ گردوخاکی از جنوب شهر خرمﺁباد برخاست و همهی نگاهها بدان سو خیره شد:
شمالیها: اون انوشه است از فضا برگشته
کارتونخوابها: نه بابا، سوپرمنه
یک جنوبی: نه ولک، اون زوروئه
و لرها که این گردوخاک را میشناختند فریاد زدند: قدمخیره!
و از این لحظه زمزمهی موسیقی چهارمضرابی قدمخیر که به پاس احترامش مقام یافته، از گوشه و کنار شهر و کوه در هم گره خورد تا اینکه بصورت یک صدا در ﺁسمان پیچید:
قدمخير دوو هار میﺁ ميلش و جنگه
هفتتيری دِ پيچ سَووَش پُر دِ شنگه
[معنی: قدمخير از اون پايين مياد ميلش به جنگه/هفتتيری در پيچ سربندش پر از فشنگه]
حال، قدمخیر از چه رو عصبانیست و میل به جنگ دارد را کس نفهمید مگر ﺁنگاه که قدمخیر با یک جهش از زین اسب پایین پرید، چونان شیر از فلکالافلاک بالا رفت و نعرهکنان به نوروزبانو غرید:
«نوروزبانو! مردها بیگناهاند، تغییر فقط برای برابری»
و صدای موسیقی قدمخیر همچنان فضای شهر را حماسی کرده بود:
قدمخير يا جون خوت يا جون بووت
واکِن یی هفتتيرته دِ پيچ سووت
[معنی: قدمخير جان خودت یا به جان پدرت/باز کن هفتتيرت را از پيچ سر بند]
و قدمخیر هفتتیر را از پیچ سربندش باز نکرد مگر زمانی که همه شرکتکنندگان حتی نوروزبانو یکصدا فریاد زدند:
«تغییر برای برابری»
و چنین شد که مجری، مراسم را با این شعر به پایان برد:
خیزید و به شادباش نوروز
پُستی، سخنی، نکو فشانید
امسال پی تبرک عید
کابینهی هفت سین بیارید