برای خلاص شدن از شر صداهای مزاحم،
دو تکهی کوچک پنبه را گلوله کرد و در سوراخ گوشهاش چپاند
و بعد؛
در کمال تعجب،
صداهای مزاحم بیشتر شدند.
کمی فکر کرد
و ناگهان ﺁهی کشید:
«
کاش قبل از پنبه چپاندن، ﺁشغال گوشها را پاک نمیکردم!»
پیرو پاکان نگردد ﺁن که گوشش پرصداست
ترببت این اهل را ول کن، زبالهش کیمیاست D÷
نه هر زباله که دیدی کثافتش خوانی
هزار زبالهی مفیدتر از کود اینجاست