اختلاس[برگرفته از کتاب التفاصیل: فریدون مدللی 1298- 1364]
... و اختلاس بر وزن اسکناس اندر لغت سرقت را گویند و اخص آن سرقت دیوانیان است از خزانه و در تسمیه این کلمه عقاید متفاوت است؛ زمرهای کتابت آن با «ص» کرده و ریشهی آن را «خلوص» دانستهاند و حجت ایشان این که مامور مختلس را ارادت و اخلاص چنان است که کیسهی خویش را از خزانهی دیوان فرق ننهد و جدایی در میانه نبیند. چنان که شاعر میفرماید:
خلوص نیت و اخلاص چون به پیش آمد
ز جیب خویش منه فرق، جیب دولت را
ببر ز کیسهی دیوان و قصر و کاخ بساز
به خویش راه مده خواری و مذلت را
گروهی دیگر اختلاس را از «اختلال حواس» گرفته و به همین علت مختلسین را از سیاست و مجازات معاف دانستهاند.
ز اختلال حواس است اختلاس، ای دوست
که هوشیار بدین کار تن نخواهد داد
جنون محض بود، ورنه مرد روشن رای
تن از برای یکی پیرهن نخواهد داد!
خواجه علی طفیلی در رسالهی «مصباح المختلسین» اختلاس اندک را تحریم فرموده و حجتی که آورده این است که چنین مختلس را یارای ارضای فراتران خود نیست و گاه باشد که مغرضین بر وی حسد برند و به زندانش اندازند.
در پی دانه مرو همچو کبوتر که تو را
عاقبت بهر یکی دانه به دام اندازند
صید کن شیر صفت، نیم بخور، نیم ببخش
تا به هر جا که روی بر تو سلام اندازند!
و بر مختلس است که در امر اختلاس، همت بلند دارد و از مسروقات خویش بخشی گران نثار فراتران کند و بقیت آن به نام خویش و پیوند به کار ابتیاع ضیاع* زند و عمر در شادکامی به سر آورد که گفتهاند:
تو دزدی میکن و در کیسه انداز
که دزدانراست در این ره سرودی
اگر دزدی نباشد در ادارات
در استخدام دولت، نیست سودی
×××
• ضیاع: آب و ملک و زمین