با خودم عهد کرده بودم نظراتم را برای خودم نگه دارم اما چکنم که این بار در دادگاه وجدان بعنوان شاهد احضار شدهام:
اواخر سال 1383 و در اوج زمانی که بلاگرها چپ و راست به کتاب قلعهی حیوانات اشاره و استناد میکردند، وقتی با جستجو، متن کتاب را بر روی وب نیافتم به فکرم رسید تا متن کتاب را برای کسانی که به نحوی به محتوای آن دسترسی ندارند منتشر و بعنوان هدیهی سال نو به اهالی بلاگآباد تقدیم کنم. همین فکر باعث شد تا آستین را بالا بزنم و با آنکه چندان تسلطی به تایپ نداشتم با دقت و گذشتن از وقتِ زن و بچه و البته با رعایت نیمفاصله!
نسخهی الکترونیکی کتابِ قلعه حیوانات را منتشر کردم و خوشبختانه بدون هیچگونه تیلیغ از این نسخهی معتبر بخوبی استقبال شد.
این ماجرا گذشت تا اینکه چند ماه قبل در یکی از لینکهای بلاگنیوز متوجه شدم که یک آقایی (که خودش را آگاه به مسائل بلاگآباد میداند و اخیراً گنگسترشناس شده) در نمایشگاه کتاب زاهدان با این کتاب آشنا شده و با تفصیل راجع به آن مطلبی نوشته و نسخهی اینترنتی کتاب و نتیجهی زحماتم را
بدون ذکر مأخذ و چگونگی دستیابی به آن منتشر کرده. من در آن زمان نه تنها اعتراض نکردم بلکه خوشحال هم شدم چون دیدم که حاصل کارم مفید بوده و مورد استفاده قرار میگیرد هر چند که این روزها سایت ripway حسابم را پاک کرده و مجبورم کتاب را در سایتی جدید آپلود کنم.
خلاصه این ماجرا هم گذشت تا اینکه چند روز قبل و باز از طریق بلاگنیوز متوجه شدم که این آقا از همکاران و گردانندگان سه تا از سایتهای گروهی (و از قضای روزگار سایتهایی که عملکردشان نشان از سعهی صدر میدهد) بعنوان گنگستر یاد کرده. چرا؟ چون به او اجازهی سوءاستفاده از محیطهای گروهی را ندادهاند!
بگذریم، وقتی این نوشتهی سراپا تهمت را خواندم به یاد آن حکایتی افتادم که آقا دزده برای رد گم کردن داد میزد؛ «آی دزد! آی دزد!» و همچنین به یاد آن کافری افتادم که همه را به کیش خود میپنداشت. با این حال کامنتی محترمانه با توضیحی مختصر از ماوقع در وبلاگش گذاشتم چرا؟ چون نمیخواستم ماجرا به اینجا کشیده شود.
یک روز گذشت، دو روز گذشت، اما این آقا برای حفظ آبرویش کامنت را منتشر نکرد. آیا کامنت توهینآمیز بود؟ آیا دروغ و تهمت بود؟ آیا بیارتباط با موضوع بود؟ چه ایرادی داشت؟ و چرا با انتشارش قضاوت را بعهده خوانندگان نگذاشت؟
بازم بگذریم. در آخرین مراجعه به وبلاگش متوجه شدم رقم کامنتهایی که جلوی نوشتهی مافیایی! ثبت شده سیزدهتاست اما فقط چهارتای آنها نشان داده میشود. یعنی اینکه این آقا در وبلاگ شخصیاش و برای حفظ آبروی «خودش» اجازه دارد تا فقط کامنتهای موافق را منتشر کند اما این اجازه را به ویراستاران و مدیران سایتهای گروهی نمیدهد تا برای حفظ آبروی «دیگران» و اعتبار سایت، لینکهای ایراددار را پاک کنند. بابا انصاف!
و در پایان
آقای محترم! من از بقیهی سایتهای گروهی خبر ندارم اما بعنوان عضوی از اعضای بلاگنیوز (و به تعبیر شما عضوی از گروه تبهکاران) دوست دارم بدانم که بلاگنیوز سر راهتان را گرفته یا اینکه شما سر راه بلاگنیوز را گرفتید؟ برای شما آبروی دیگران مهمتر است یا آبروی خودتان؟ با ماجرای بالا بلاگنیوز گنگستر است یا شما؟ و دیگر اینکه چرا به خودت اجازه میدهی تا فضای بلاگآباد را با تهمتزدن مسموم کنی؟ آیا واقعاً افزودن بر تعداد بازدیدکننده ارزش این کار را دارد؟
شاید اگر چند ماه قبل؛ موقع تخممرغ دزدیات، اعتراض میکردم کار به گنگستربازی نمیکشید شاید هم تقدیر این بوده تا در وقتِ نیاز
شاهدی از غیب برسد.
سرقت از خلق نمایی و چو لینکت ندهند
ناله و بانگ برآری که مسلمانی نیست
---------------
- میدانم لینک ندادن در نوشته غیرحرفهایست اما تعمداً لینک ندادم چون معتقدم بعضیها دوست دارند با روشهای فرعونی از گوگل بالا بروند! با این حال مستندات را محض احتیاط نگه میدارم.
برچسبها: نقد