آدمها قانونپذیر نیستند یا اینکه قانونها آدمپذیر نیست؛ واقعاً مشکل کجاست؟
بعد از
تصویب کلیات طرح ساماندهی مد و لباس در مجلس:
طبق قانون لباس پوشید.
طبق قانون موهای اصلاح شدهی طبق قانون را شانه زد.
طبق قانون کفشهای طبق قانون را طبق قانون پوشید.
طبق قانون از خانهی قانونیاش طبق قانون خارج شد.
طبق قانون به قدم زدنهای طبق قانون پرداخت.
طبق قانون سوار تاکسی شد و نفهمید که طبق کدام قانون کرایه را پرداخته!
طبق قانون وارد پارک شد و طبق قانون روی یک صندلی نشست.
و طبق قانون در فکرهای قانونی غوطه میخورد که؛
یک بچه با توپ محکم به مخش کوبید؛
اولش قصد داشت طبق قانون از این همه بیقانونی شکایت کند اما؛
با دیدن خندههای بچه، نظرش عوض شد و؛
بطور غیر قانونی، یک شکم؛ قاه قاه خندید. D÷
***
از این همه قانون و قانونهای مردم گریز خستهام با این حال، باور دارم که:
«آدمها قانون پذیرند؛ بشرطی که قانونها آدمپذیر! باشند.»