رنگـین‌کـلـآم                                        می‌رسد روزی به دست مستحق
            خُـرده‌کـلـآمهای سعید                                                       جان من! ننویس غیر از حرف حق
حل مشکلات جهان
بعد از مطالعه‌ی نامه احمدی‌نژاد به بوش، صرفنظر از همه‌ی اشکالاتی که بر آن وارده، دوست داشتم بفهمم این نامه از چه جایگاهی نوشته شده، و چرا خواجه‌ای که خودش در بند نقش ایوان مانده! به فکر حل مشکلات جهان افتاده؟ تا اینکه امروز گفتگو با ماشاءاله آجودانی در مورد آسیب‌شناسی جریان روشنفکری را مرور می‌کردم و فکر می‌کنم به جواب رسیدم:
«وقتی از درون دستگاه ايدئولوژی بخواهيد نگاه کنيد همه مسائل جهان حل است. چون ايدئولوژی پرسش‌های گوناگون جهان را به چند پرسش محوری بدل می‌کند و برای آنها هم پاسخ‌های حاضر و آماده تحويل میدهد. در درون ايدئولوژی شما برای هر مسئله‌ای جواب حاضر و آماده داريد.»
*
اضافه می‌کنم، در گفتگو با دکتر آجودانی دو نکته‌ی زیر نیز بنظرم خیلی جالب بودند. این نکات زمانی به معنای واقعی معنا پیدا می‌کنند که بدانیم دکتر آجودانی خارج از پاچه‌خواری‌های حکومتی! و به شیوه‌ای مستقل و بی‌طرف به پژوهش در باب مشروطیت پرداخته؛
- «اما در دوره پهلوی روشنفکری ايران دچار يک گسست تاريخی شد. روشنفکران اين دوره حتی تاريخ مشروطه را درست نمی‌شناختند. به نظر من حتی تاريخ نگاران ما از انقلاب مشروطه شناخت واقعی نداشتند. اگر روشنفکری ايران در دوران پهلوی می‌دانست که روحانيون در انقلاب مشروطه چه نقش مخربی داشتند بعيد می‌دانم به اين آسانی، سراسيمه به دنبال روحانيت راه می‌افتادند.»
- «بحث اين است که اگر آسيب شناسی تجدد درست انجام نگيرد ما مشکلات و مسائل خودمان را نخواهيم فهميد. مثلا همين که می‌گوييم روشنفکران مشروطه مفاهيم را تقليل دادند بايد بپرسيم چرا تقليل دادند. آن وقت است که به قدرت مخوف آخوندها پی خواهيم برد. اينها باعث می‌شود جامعه خود را بهتر بشناسيم. به هر حال پروسه تقليل به نظر من همچنان ادامه دارد و نمونه بارز آن آقای خاتمی است که اول از جامعه مدنی سخن می‌گفت، به محض آنکه آخوندها فشار آوردند سر از مدينه‌النبی در آورد.»