الف- رئیس کمیسیون اجتماعی شورای شهر تهران:
«گداها برای تَرک گدایی، به کمتر از 500 هزار تومان در ماه راضی نمیشوند.»
ب- معاون اجتماعی شهردار تهران:
«از تاریخ 22 اردیبهشت با گداهای سطح شهر تهران برخورد میشود.»
*
پس از شنیدن نظراتِ بالا، یکی از گداهای فرهنگی! که تحملش را از دست داده بود بر اساس رسالتِ فرهنگی- فلسفی، نامهای 20 صفحهای خطاب به شهردار تهران نوشت و در آن به سیاستهای شهرداری در رابطه با گداها اعتراض کرد. متن کامل این نامه که چند لحظه قبل توسط یک پاکبان، از سطل زبالهی شهرداری کشف و به خبرگزاری اینسرطاس «خبرگزاری رسمی کچلها» ارسال شده جهت آگاهی عموم منتشر میشود:
جناب آقای موباف!
شهردار بی کلید و خوش تیپ تهران
صحبتهای بیمدرکِ آن بیمعرفت! در شورای شهر و همچنین معاون اجتماعیات را از زبان همکارانِ محترمم! در جلوی نمایشگاه کتاب، شنیدم و خیلی تأسف خوردم.
آقای شهردار!
مدتی در این اندیشه بودم چگونه میتوان تناقضات غیر قابل انکار موجود در صحنه تهران را که مدام مورد بحث محافل مردمی، بخصوص در تاکسی و خیابان است توجیه کرد. سئوالات زیادی در این مورد بیجواب مانده است لذا تصمیم گرفتم شمهای از این تناقضات و سئوالات را مطرح کنم، کسی چه میداند؛ شاید میخ آهنی برود بر سنگ!
آقای شهردار!
از دیروز بچهها، همکاران، و دانشجویانِ گدایی، به ترتیب در خانه، خیابان و کلاسهای درس! از من سوال میکنند که بابا، همکار، استاد گرامی؛ هر چه به تاریخ نگاه میکنیم، در تاریخ چندصد سالهی تهران تا دو دهه فبل، گدای فرهنگی و فرهنگِ گدایی نمیبینیم، حالا چه اتفاقی افتاده که...؟
و من در جواب، آنها را حواله میدهم به «شیر سماور!»
آقای شهردار!
بد نیست بدانی که من در یکی از این کلاسها، روشهای نوین گدایی را تدریس میکنم و حقوق ناچیزم از این کلاس، بابت کرایهی یک کوخ، هزینه میشود و برای گذران زندگی و پر کردن شکم خودم و خانواده، مجبورم بعد از ظهرها تا پاسی از شب به شغل شریف گدایی بپردازم. البته قبل از اشتغال به گدایی، بنا به توصیهی صدا و سیما، سَری به سازمانهای حمایتی و از جمله کمیتهی امداد زدم اما دریغ از یک چهرهی آشنا و درد آشنا!. به هر تقدیر بعد از چهل کیلومتر دویدنهای امدادی و تکمیل فرمها، اعلام کردند که کمکهای امداد شامل حالم نمیشود.
آقای شهردار!
تـا کی گداهای تهران باید خســارتِ تصمیماتِ نادرستِ برخی مسئولان شهرداری را بدهند؟
تا کی گداها میتوانند چنین وضعیتی را تحمل کنند. با این روند، صدقه، کفاره و انسانیت به چه سمتی خواهد رفت؟
تا کی باید سایه نا امنی بر گُرده گداهای تهران سایه افکنَد؟
تا کــی باید جسدِ گداها در جویهای آب و در کنج خرابههای تهران پیدا شود؟
آیا جنابعالی از وضعیت گداهای تهران با خبر هستید؟
آقای شهردار
آیا تعداد گداها را نسبت به ده سال قبل میتوان مقایسه کرد؟
اجازه دهید بگویم که گداها از وضعیت موجود راضی نیستند و بعد از سوختن در گرمخانهها، به وعدهها و اظهارات شهرداران اصلاً اعتماد ندارند. گداها در نقاط مختلف تهران احساس نا امنی میکنند و با توسعهی نا امنی مخالفند و سیاستهای گرمخانه، سردخانهای را نمیپذیرند.
آقای شهردار!
دوباره اجازه میخواهم حرف بزنم و اگر اجازه بدهی! بگویم که گداها نسبت به شکاف موجود بین ثروتمندان و فقرا و شمالشهری و جنوبشهری معترض هستند.
گداها از بودجههای کلان به اسم فقیر و به کام سفیر، ابراز تنفر میکنند.
آقای شهردار!
گداهای حرفهای از اینکه اخیراً کارمندان و کارگران بصورتِ پارهوقت به جرگهی گدایان پیوستهاند، نگرانند و معتقدند در صورت ادامهی این روند، بنیان خانوادهها از هم میپــاشد و از اینکه مهر و محبتها کم شده است ناراحتند.
سه باره اجازه دهید، فرض کنیم یک گدا خداتومان درآمد داشته باشد آیا این دلیل میشود که با او برخورد کنیم؟ و آیا بهتر نیست بجای برخورد با او، مالیات بر درآمدش را اضاف کنیم؟ و یا اینکه گداها را در نقش رابینهود بکار گیریم؟
آقای شهردار!
ایا میشود مبارزه با فقر را سر داد و در عین حال با گداها برخورد کرد؟
آیا میشود پولی را که به ما رواست به بارگاه ملکوتی حضرتِ ابولؤلؤ بخشید؟
آیا میشود این همه گدا را در تهران دید و به گداهای شاخ افریقا کمک کرد؟
سوال کلیدی من این است که آیا واقعاً یک گدا حق گدایی ندارد؟ و آیا راه بهتری برای تعامل با گداها وجود ندارد؟
آقای شهردار!
چرا یک گدا حق ندارد مهمانِ خارجی داشته باشد؟ اصلاً تا الان با خودت فکر کردی که چرا گداها، مسافرتهای خارجیشان، با شروع فصل گرما آغاز میشود؟ شنیدم به امام رضا(ع) اعتقاد داری؛ به امام رضا قسم، ما گداها در سرما و فصل زمستان، از مسافرتهای داخلی و خارجی معذوریم؛ چجوری بگم شرمندهی همدیگه میشیم، میفهمی که؛ اگر بازم نفهمیدی، منظورم قضیهی «کارتنخوابها و سرما» هست. اوکی!
آقای شهردار!
آیا یک گدا نباید از آزادی بیان برخوردار باشد؟
آیا یک گدا حق ندارد بصورت آزادانه با عابرین حرف بزند و درخواستهای مشروعش را بیان کند؟
آیا یک گدا بشر نیست؟
آقای شهردار!
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، تهران به سمت زلزله به پیش میرود پس باور کن که:
«قویسازی، حق مسلم ساختمانها» و
«یک لقمه نان، حق مسلم گداهاست»
آقای شهردار!
خدا محتاجت نکنه، بده در راه خدا!
یک گدای جلو دانشگاه / 23 اردیبشت 1385
(عکس از روزنامه همشهری)