ظهر در یکی از روستاهای نهاوند در استان همدان بودم. اکثر اهالی در جلوی خانهشان ایستاده یا نشسته بودند. عصر بسوی یکی دیگر از شهرهای استان همدان –ملایر- حرکت کردیم. در جاده یک خودروی عروس گلزده را مشاهده کردیم. یک عروس با لباس عروسی و دامادی مضطرب که اضطراب و اندوه از سر و روی ماشینشان میبارید. اولین باری بود که با مشاهدهی خودروی عروس بوقم نمیآمد.
الان در شهر ملایر هستیم. مردم دسته دسته در پارکها و فضاهای روباز در کنار شعلههای آتش جمع شدهاند. مایحتاج اولیه و پتو بهمراه دارند. کامیونداران از همه خوشبختترند. آنها فرش- پشتی- تشک- جای گرم و کلی امکانات دارند. شایعات مثل نقل و نبات پخش میشود. هشدارهای صدا و سیمای استانی و تقاضا از مردم نهاوند -برای گذراندن امشب در خارج از منزل- جو روانی را تشدید کرده.
همین الان ساعت از 2400 گذشت و وارد شنبه شدیم. دوستم از خرمآباد تماس میگیرد. صدا و سیمای لرستان نیز از مردم خواسته خانهها را ترک کنند.
کسانی که خودرو دارند بدون مشکل به جاده و دشت زدهاند. تعدادی از خانوادههایی که خودرو ندارند پتو بدست در خیابانها مشاهده میشوند و تعدادی هم به هر شکل در مکانهای امن مستقر شدهاند. ماندهاند بیچاره فقیرها که لابد طبق معمول خودشان را به قضا و قدر سپردهاند... عجب کوپههای آتشی. یاد چارشنبهسوری بخیر. حیف که امشب ملت دل و دماغشو ندارن... .
در کتابها خوانده بودیم که خداوند دو بلا را با هم بر ملتها نازل نمیکند اما انگاری خداوند هم نظرش عوض شده... بیخیال - نمیره موشکهای نسل جدید... همزمان با تکانهای زلزله- تلویزیون میگفت- این موشکهای نسل جدید کولاک میکنه... و در هیچ راداری دیده نمیشه... زلزله هم عجب کولاک کرد... و در هیچ راداری دیده نشد... و محکم زد توی دهن خانههای روستایی... انگار بلایا اعم از طبیعی یا بشرساخته فقط بر بیچاره فقیرها نازل میشود... دلم گرفته بدجوری... از حقوقی که فقط در انفجار خلاصه شده... موشک یا اتم فرقی نمیکنه... کاش یک مقدار از این حقوق غنیسازی را صرف قویسازی خانهها میکردیم... بخدا قسم این حق مسلمتره. بخدا قسم جان انسانها ارزشش مسلمتره.
بار و بنجیل را میبندیم و خودمان را به جاده میسپاریم.
خدایا بیچارگان و در خانه ماندگان را غم مده.
برچسبها: نقد