رنگـین‌کـلـآم                                        می‌رسد روزی به دست مستحق
            خُـرده‌کـلـآمهای سعید                                                       جان من! ننویس غیر از حرف حق
عدالت-حقیقت
«حقيقت را بجوييد و حقيقت را بگوييد و با حقيقت‌ستيزان بستيزيد و با نشر حقايق راه را بر تحريف حقيقت ببنديد و دروغگويان و دروغ‌سازان را بزرگترين دشمنان عدالت معرفی کنید»
(از پیام دكتر عبدالكريم سروش براي همايش "ايران، عدالت و آزادي")
متن پيام
اين لطائف كه ز لب لعل تو من گفتم كه گفت/ وين تطاول كه ز سر زلف تو من ديدم كه ديد/ عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق/ گوشه‌گيران را ز آسايش طمع بايد بريد.
جان سخن همين است كه حافظ مي‌گويد. بر عدل آسايشي است، اين آسايش نه از جنس كاهلي و مرده‌گي و بي‌انگيزه‌گي است، بل آرامشي است از جنس رسيدن عاشقي به معشوقي، رسيدن رودي به دريايي، رسيدن ستم‌رسيده‌اي به حقي، رسيدن قربت‌كشيده‌اي به آشنايي، رسيدن پناهجويي به پناهي و رسيدن كمالجويي به كمالي. آرامشي داريم در درون و آرامشي داريم در بيرون؛ در فرد و جامعه، تعادلي پويا و ديناميك كه در ميان قوا و غرايض و حاجات و آرمان‌هاي مردمي پديد مي‌آيد، و كشمكش‌هاي ويرانگر و سرماسوز نفس را فرو مي‌نشاند و راه را بر تكامل و آزادگي مي‌گشايد و صدور فضائل را به سهولت ميسر مي‌سازد، عدالت و اعتدال فردي خوانده مي‌شود. پيشينيان اين را انقهار غضبي و شهوي در قبضه‌ي سلطان عقل مي‌شمردند اما عدالت اجتماعي به ساختاري برمي‌گردد كه در آن مصالح فرد و مصالح جمع همسو شده‌اند و رذائل به سختي و درشتي در آن زاده مي‌شود و شرايط اعتدال و كمال فرد در آن فراهم است و نابرابري‌ها موجه‌اند و راه بر كشف حقيقت گشوده است و آزادي‌ها در آن محترمند و حاكمان و سياستگذاران، خادمان و حافظان اين ساختارند و سياست فرزند اين عدالت است و آرامش فرزند آن.
چه در جمع و چه در فرد عدالت نه فضيلتي مستقر بل شرط امكان و تحقق ديگر فضيلت‌هاست. فضايي انفسي يا آفاقي است كه در آن نيكي‌ها به آساني و فراواني و بدي‌ها به دشواري و ندرت متولد مي‌شوند. پيوند عدالت و اخلاق پيوندي علي و ناگسستني است. فرو بستن دست زورگويان و فرو نشاندن آتش خشونت همه براي آن است كه در فضاي پراعوجاج ناشي از خشونت و زورگويي امكان تحقق فضائل و لذا عدالت حاصل نيست. از همه شيرين‌تر اينكه شرايط ساختاري عدالت و شرايط كشف حقيقت بر هم منطبق است و ساختاري كه به كشف حقيقت اجازه و امكان ندهد ساختاري غيرعادلانه هم است. چه در صحنه‌ي كوچك دادگاه و چه در صحنه‌ي بزرگ اجتماع پوشاندن عامدانه‌ي حقيقت يا عجز روش‌شناسانه از كشف حقيقت به بي‌عدالتي آشكار منتهي خواهد شد و چنين است كه دروغ‌گويي و دروغ‌پروري از بهترين نشانه‌هاي بي‌عدالتي‌اند و جامعه‌اي كه دروغ به طور سيستماتيك متولد مي‌شود به حقيقت در خفا مي‌رود، جامعه‌اي بي‌عدالت و بي‌اخلاق است لذا حقيقت‌جويان و دروغ‌ستيزان، عدالتخواهان و عدالت‌سازان نيز هستند اما و هزار اما. آنان كه مي‌خواهند حقيقت مخلوق و محبوب خود را بر ديگر حقيقت‌ها نه به دليل بل به قهر سروري ببخشند دشمن‌ترين دشمنان حقيقت و فضيلت و عدالتند.
من به شما دانشجويان حقيقت‌جو تبريك مي‌گويم كه با حقيقت‌طلبي پايه‌هاي عدالت را استوار مي‌كنيد و به شما توصيه مي‌كنم كه عهد خود را با حقيقت نگسليد كه اين عهدشكني با حقيقت عين پيمان‌شكني با عدالت است. حقيقت را بجوييد و حقيقت را بگوييد و با حقيقت‌ستيزان بستيزيد و با نشر حقايق راه را بر تحريف حقيقت ببنديد و دروغگويان و دروغ‌سازان را بزرگترين دشمنان عدالت معرفي كنيد و از لب شيرين حقيقت نكته‌ي دل‌انگيز عدالت را بشنويد.
عهد ما با لب شيرين دهانان بست خدا
ما همه بنده و اين قوم خداوندانند
كاميابي شما را در كشف و نشر حقيقت و بسط عدالت از خداوند عادل خواستارم.‌