رنگـین‌کـلـآم                                        می‌رسد روزی به دست مستحق
            خُـرده‌کـلـآمهای سعید                                                       جان من! ننویس غیر از حرف حق
دادگاه صدام
1- قاضی: خودت را معرفی کن؟
متهم: صدام حسین تکریتی رئیس جمهور منتخب ملت بزرگ عراق و پسران بین‌النهرین.
*
2- قاضی: کدام مردم؟
متهم: همه مردم. چه آنهایی که تا قبل از هجوم شیاطین، قیافه‌هاشان در تلویزیون عراق حک شده بود و چه سایر مردم اعم از شیعه و سنی و ....
*
3- قاضی: ولی تو دیگر رئیس جمهور عراق نیستی؟
متهم: اشتباه می‌کنی. من در پائیز 2002 با صد در صد آرای مردم عراق از جمله خود تو بعنوان رئیس جمهور انتخاب شده‌ام و تا این لحظه مردم به طور مستقیم به رئیس جمهور  دیگری رای نداده‌اند.
*
4- قاضی: من در پائیز 2002 رای ندادم و در عراق هم نبودم. چرا دروغ می‌گی؟
متهم: تو اشتباه می‌کنی، طبق اسناد و مدارک و شناسنامه‌های شمارش شده!  رای داده‌ای. نه تنها تو بلکه تمام ملت عراق رای دادند و اگر باز هم قبول نداری، از شورای نگهبان سابق ریاست جمهوری بپرس. همه‌ی جهانیان از طریق صدا و سیما و مطبوعات و شبکه الجزیره! دیدند و شنیدند که مردم عراق بدون استثنا در یک انتخابات آزاد و عادلانه فقط به من رای دادند. آنها یک حماسه‌ی جاودانه و ابدی خلق کردند و جهان دمکراسی را انگشت به دهان گذاشتند.
*
5- قاضی: بگذریم. در مورد تو ... مورد اتهامات عمده مطرح است که غیر از اولین اتهام (حمله به ایران) بقیه مدارک‌شان کامل است. ظاهراً مسئولین ایرانی هنوز از تقسیم غنائم  انتخابات و صندلی‌های ریاست فارغ نشده‌ و به حقوق ملت کاری ندارند.  چرا به ایران حمله کردی؟
متهم: ما حمله نکردیم بلکه بهترین دفاع را انجام دادیم.
*
6- قاضی: برای دادگاه بیشتر توضیح بده؟
متهم: ایرانیان می‌خواستند انقلاب‌شان را به همه‌ی جهان صادر کنند و می‌گفتند راه قدس از کربلا می‌گذرد ما هم مجبور شدیم برای دفاع از خودمان وارد خاک ایران شویم.
*
7- قاضی: مگر دفاع را می‌خواستی از کجا شروع کنی؟
متهم: ابتدا تهران ولی بعد به خوزستان رضایت دادم!!
*
8- قاضی: ولی دفاع را از مرز خودی شروع می‌کنند؟
متهم: ما هم طبق نقشه‌هایی که کشیدیم! از مرز خودمان دفاع را شروع کردیم. طه یاسین هم شاهده!
*
9- قاضی: مگر قطعنامه 1975 را خودت امضا نکردی؟
متهم: ببینید، من قاطعانه گفته‌ام هرگز و ابداً زیر بار زور نمی‌رم مگه اینکه سنبه پُر زور باشه!! در سال 1975 واقعاً سنبه پرزور بود ولی بعد از انقلاب ایران فکر کردم سنبه کم زور شده لذا فی‌الفور قطعنامه 1975 الجزایر را پاره و دفاع را شروع کردیم.
*
10- قاضی: نتیجه چه شد؟
متهم: محاسبات ما غلط بود چون مردم ایران را نشناخته بودیم و اگر کمکهای رونی و شیراک و سایرین از سوسمارخور گرفته تا کرم‌خور نبود همان اوایل دفاع را رها می‌کردیم.
*
11- قاضی: خب حالا برگه اتهامت را امضا کن؟
متهم: هرگز امضا نخواهم کرد.
*
12- قاضی: چرا؟
صدام با اشاره به امضایش در پای قطعنامه الجزایر و با طبع شعری که در زندان پیدا کرده ادامه داد:
به امضایی جهانی رفت بر باد
خودم کردم که لعنت بر خودم باد