طنزی از م.ف
برگرفته از سایت بازتاب
مسئول مجتمع نمايشگاهي مارهاي سمي و غيرسمي مؤسسه فلات قاره ايران، در مصاحبهاي با روزنامه «اعتماد» ـ 16 مرداد 84 ـ يك پيشنهاد بسيار عالي، كارآمد و از همه مهمتر، «جدي» براي مقابله با موشهاي تهراني ارائه داده است. وي پيشنهاد داده است، «تعدادي مار غيرسمي در سطح تهران رها شوند تا معضل موش در اين ابرشهر حل شود».
ما ضمن استقبال از اين طرح بديع، سعي كردهايم با توجه به شرايط واقعي داخلي و خارجي، نتايج اجراي آنرا پيشبيني كنيم.
مارها در تهران
-------------------
شهرداري تهران، كه هميشه بهدنبال طرحهاي بديع و منحصر بهفرد ـ مثل پروژه منوريل ـ است، بلافاصله از اين طرح استقبال كرده و تعدادي مار غيرسمي قويبنيه را براي مبارزه با موشها در جويهاي تهران رها ميكند. چنانچه آلودگي وسيع جويها، اين مارها را از پا درنياورد و همچنين به فرض آنكه اين مارها در همان روزهاي اول خوراك ابرموشهاي ابرجويهاي ابرشهر تهران نشوند...! و با فراهم بودن چند شرط اساسي ديگر، مارها شروع به خوردن موشها ميكنند. چون موشها خيلي زيادند و ضمنا مارها هم دشمن طبيعي ندارند (علاوه بر آنكه قاعدتا تعدادي از پرسنل شهرداري هم موظف به حافظت و مراقبت «غيرمحسوس» از مارها خواهند بود!) طبق قواعد زيستشناسي، مارها در اندكزماني با انفجار جمعيت مواجه ميشوند و تعداد موشها به شدت كم شده و به سمت نابودي ميروند. مارهاي گرسنه از موشخوري به گربهخوري روي ميآورند اما همين مشكل، پس از چندي در مورد گربهها هم اتفاق ميافتد. مسئولان متوجه ميشوند كه اگر ماجرا به همين منوال ادامه يابد، به زودي نوبت به شهروندان خواهد رسيد و ممكن است خدايناكرده بعد از شهروندان عادي، نوبت به مسوولين برسد! در نتيجه به فكر چاره ميافتند: نيمي از مسئولان بلافاصله از طرق مختلف (مهاجرت، پناهندگي، تحصيل و...) به اتفاق خانواده به اروپا و آمريكا عزيمت ميكنند و نيمي از نيم ديگر ـ كه در كشور ماندهاند ـ بار و بنديل را ميبندند و ميروند به سوي ويلاهايشان در شهرهاي شمالي و جنوبي و شرقي و غربي كشور. چند نفر از ربع باقيمانده، يادشان ميآيد كه در قصههاي دوران كودكي شنيده بودهاند كه خارپشتها و جوجهتيغيها، دشمن مارها هستند...
خارها و تيغها به جاي نيشها
-----------------------------------
بلافاصله شوراي شهر طرح ورود تعداد معتنابهي جوجهتيغي و خارپشت اعلا را تصويب ميكند و در اسرع وقت، اين طرح اجرا ميشود.
جوجهتيغيها و خارپشتها در صورت برقراري شرايط قبلي (مثل نمردن بر اثر آلودگي جويهاي تهران) شروع به خوردن مارها ميكنند و چون غذايشان به وفور موجود است و دشمن طبيعي هم ندارند (و علاوه بر آنكه متصديان حفاظت از مارهاي قبلي، اكنون به سمت حفاظت از جوجهتيغيها منصوب شدهاند!) رويداد انفجار جمعيت در مدت كوتاهي براي آنان هم اتفاق ميافتد. اين بار با ناياب شدن مارها، جويها و خيابانهاي تهران، جولانگاه لشكر انبوه خارپشتها و جوجهتيغيهاي گرسنه ميشود اما خوشبختانه آنان قادرند از زبالهها و مواد خوراكي زايد (يعني همان غذاي موشهاي سابق) هم تغذيه كنند و از اين نظر، تهديدي متوجه شهروندان نيست.
با اين حال، ديدن و برخوردهاي احتمالي شهروندان با اين خارها و تيغهاي متحرك، نامطلوب بوده و باعث اعتراض ميشود. اين بار چون بحث «تشويش اذهان عمومي» و «تهديد امنيت رواني جامعه» مطرح است، قوه قضائيه وارد ماجرا ميشود و پس از بررسيهاي كارشناسي چند ساعته، يك قاضي همداني نسل جوجهتيغيها و خارپشتها را محارب تشخيص داده و حكم به نابودي همه آنها ميدهد.
خبر مثل بمب در سطح ملي و بينالمللي صدا ميكند.انجمنها و سازمانهايي مثل ديدهبان حقوق جوجهتيغيها و خارپشتها، انجمن دفاع از حقوق جوندگان، سازمان عفو جانوران، كميته حمايت از آزادي تيغپراكني و... با اعتراضات وسيع خود در مقابل اين حكم غيرعادلانه، سعي در تحت فشار گذاشتن قاضي و سيستم قضائي ميكنند. در مقابل نهادهاي اطلاعاتي موازي اسنادي مبني بر وجود روابط پنهاني ميان مارها و جوجهتيغيها منتشر ميشوند و آنان را «تيغ به مزد» و جاسوس مينامند.
با اين حال فشارهاي داخلي و بينالمللي نتيجه ميدهد و يك قاضي ديگر ضمن نقض حكم دادگاه بدوي، جوجهتيغيها و خارپشتها را موجودات شريفي معرفي ميكند. بلافاصله يك روزنامه عصر، مدعي ميشود اسنادي دارد كه ثابت ميكند تعداي تيغ اعلاي جوجه تيغي در خانه قاضي مذكور يافت شده و نتيجه مي گيرد كه قاضي دوم رشوه گرفته است!
دعوا بالا ميگيرد و كار به ديوان عالي كشور ميكشد و در آنجا براي اينكه «نه سيخ بسوزد و نه كباب» ضمن اشاره به خدمات جوجهتيغيها و خارپشتها، به جرم اقدام عليه امنيت ملي و خراشيدن پوستهاي عمومي، حكم به كندن خارها و تيغهاي ايشان ميشود. اين بار اعتراضها به جايي نميرسد و مقرر ميشود آن دسته از پرسنل شهرداري كه در ابتدا متصدي حفاظت از مارها بودند و سپس وظيفه حمايت از جوجهتيغيها و خارپشتها به آنان محول شده بود، اكنون مأمور كندن تيغها و خارها بشوند. در اندك زماني مشخص ميشود تعداد پرسنل در نظر گرفته شده براي اين وظيفه خطير، بسيار كم است و شهردار تهران بلافاصله اعلام ميكند «شهرداري تهران، به زودي معضل بيكاري را حل خواهد كرد».
انقلاب تيغي!
---------------
با انتشار وسيع اين خبر، خيل بيكاران به سمت شهرداري هجوم ميآورند اما پيش از اينكه درب آن را از پاشنه درآورند، رئيس شوراي شهر اعلام ميكند، «متأسفانه شهرداري بودجه لازم را براي استخدام اين همه آدم ندارد و يا بايد وزارت كشور پول استخدام بيكاران را بدهد يا از استخدام بيكاران معذوريم» بيكاران كه متوجه ميشوند اين بار هم ـ با حفظ سمت! ـ سر كار رفتهاند، عصباني ميشوند و شعار ميدهند و به سمت ساختمان وزارت كشور هجوم ميآورند.
اپوزيسيون در تلويزيونهاي لوسآنجلسي اعلام انقلاب ميكند و آمريكا و اسرائيل از «جنبش مردم ايران بر ضد رژيم خارنشناس» رسما حمايت ميكنند. گارد ويژه به خيابانها ميآيند و بعد از مصرف دو هزار باتوم و هزار و پانصد گازاشكآور و... بالاخره نيروي انتظامي 110 درصد از تجمعكنندگان را بازداشت ميكند و غائله فرو ميخوابد.
رئيسجمهور، در يك سخنراني در مورد نانوتكنولوژي كه بر روي سد لتيان و براي دانشجويان فلسفه برگزار شده است از طرف شهردار به خاطر اظهارات نسنجيدهاش عذرخواهي ميكند. دو دقيقه و 23 ثانيه بعد، شهردار، كنفرانس مطبوعاتي تشكيل ميدهد و ضمن موضعگيري شديد در برابر رئيسجمهور، بعد از 68 دقيقه متلكپراني به دولت وشخص رييس جمهور،از او ميخواهد به جاي متلك گفتن، فكري به حال شهروندان كند كه از دست جوجهتيغيها و خارپشتها امان ندارند.
توپ در زمين دولت ميافتد و متعاقب آن دولت لايحهاي را به مجلس پيشنهاد ميدهد كه بر مبناي آن، به تعداد مورد نياز دستگاه «اپيلاسيون جوجهتيغي» به كشور وارد شود. لايحه در چرخه دولت، مجلس، شوراي نگهبان ميافتد و عاقبت بعد از يك ماه، با دخالت مجمع تشخيص مصلحت نظام، تصويب ميشود. هيأتي براي خريد وسايل به آلمان سفر ميكنند و مستقيما" با واسطهها وارد مذاكره ميشوند. جلسات و ضيافتهاي خصوصي(!) ميان هيات خريداري و چند دلال-فروشنده برگزار ميشود و بعد از چند روز از طرف هيات خريداري پيغامي براي مقامات ايراني فرستاده ميشود مبني بر اينكه «چون يكي از پيچهاي اين دستگاهها توسط كارخانهاي توليد ميشود كه باجناق يكي از كارگرانش آمريكايي است و ما هم از طرف آمريكا تحريم اقتصادي هستيم در نتيجه بايد اين اجناس به هشت برابر قيمت از بازار سياه خريداري شوند و...» مقامات و مسئولان داخلي كه به اين قبيل خريدها عادت (!) دارند بي هيچ چك و چانهاي فورا هفت برابر باقيمانده را حواله ميكنند.
هيات خريداري هم براي روز مبادا، چند برابر نياز، پيچ دستگاه اپيلاسيون جوجهتيغي خريداري ميكنند.
عرصه اتمي اپيلاسيون!
-------------------------
از آنجا كه ناگهان چند حساب قلنبه به نام چند ايراني در بانكهاي سوييس باز شده، جاسوسهاي كاركشته متوجه ميشوند كه باز داستان يك خريد پنهاني براي دولت ايران دركار بوده است! مجاهدين خلق با هدايت «موساد» ضمن لو دادن ماجرا، مدعي ميشوند كه اين تجهيزات براي غنيسازي پولوتونيوم كاربرد دارند و بلافاصله آمريكا و متعاقب آن سازمانهاي عريض و طويل بينالمللي وارد عمل ميشود.
عكس دستگاهها در تمام رسانههاي بينالمللي منتشر ميشود.از آنجا كه دستگاههاي اپيلاسيون جوجهتيغي عجيب و غريباند و توضيح و تشريح ماجراي موشها و مارها و جوجهتيغيها شايد وقتگير و مشكل باشد، به ابتكار يكي از اعضاي هيأت خريداري، اعلام ميشود كه اينها «دستگاه هرس درخت انار» هستند.
حساسيت مجامع بينالمللي بيشتر برانگيخته ميشود و سرانجام مشخص ميشود كه ايران، دروغ گفته است. سازمان انرژي اتمي جهاني اعلام ميكند كه با توجه به آنكه اين دستگاهها براي هرس درخت انار نبوده و ضمنا تعداد پيچهاي يدكي آنان بيش از مقدار لازم است در نتيجه تمام جويها، باغهاي انار و نيروگاههاي ايران بايد پلمپ شوند تا به موضوع رسيدگي شود. ايران موافقت ميكند اما از رسيدگي خبري نميشود در نتيجه بهصورت يكطرفه فك پلمپ ميكند.
اروپا و آمريكا تهديد به ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت ميكند اما ايران اعتنايي نميكند...
{خوانندگان عزيز
از آنجايي كه مطابق مصوبه شوراي امنيت ملي، همه رسانهها موظف شدهاند يا در مورد مسايل هستهاي چيزي منتشر نكنند و يا قبل از انتشار از آن شورا كسب تكليف كنند، از انتشار ادامه اين پيشبيني به دلايل فوق تا اطلاع ثانوي معذوريم.
امنيت ملي است. شوخي كه نيست!}
پايان ماجرا
--------------
عاقبت بعد از گذشت سالها و با صرف صدها ميليارد دلار هزينه مستقيم و غير مستقيم و هزاران ساعت مذاكره و پشت سر گذاشتن صدها جنگ رواني و يازده استيضاح و بيست و هشت ناآرامي خياباني و... تيغ جوجه تيغيها و خار خارپشتها با مشاركت مردمي از ريشه كنده ميشود و آنها تبديل به موشهايي ميشوند كه جويهاي تهران را در اختيار دارند!