وقتی شیر در بیشه نباشد قورباغه ششلول میبندد
و بخاطر یه متلک ششلول را پس ِ گردن جوانی 20 ساله میگذارد. حال ادامه ماجرا:
قورباغه: هی جوجه! متلک به دخترا، اونم اینجه
جوان: به تو چه ربطی داره ملیجه
قورباغه: میکشمت، تا یه وقت نشی بیجه
... بنگ... و بعد از شلیک. نوک ششلول را فوت و غلاف میکند.
هی جو... به چی فکر میکنی؟ دوئل عادلانه بود. اون اول کشید.
چی کشید؟... داد کشید.
... ای داد... برای داد... جان داد.
********
بمب گوگلی- برای زنده ماندن گنجی و تنفس خودمان
کلیک کنید
(Human Rights)